محبّت انسان به برادرانش، برایش نزد خداوند، فضیلتی به شمار می رود. [امام صادق علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(11)
پنج شنبه 94 آذر 12 , ساعت 7:17 عصر  

قصّه خورندگان پیل بچه از حرص و ترک نصیحت ناصح

سرانجام علائق نفسانی دنیاگرایان

( 69)آن شنیدی تو؟ که در هندوستان

 

دید دانایی گروهی دوستان

( 70)گرسنه مانده، شده بی‌برگ و عور

 

می‌رسیدند از سفر از راه دور

( 71)مهر داناییش جوشید و بگفت

 

خوش سلامی‌شان و چون گلبن شکفت

( 72)گفت دانم کز تجوع وز خلا

 

جمع آمد رنجتان زین کربلا

( 73)لیک الله الله ای قوم جلیل

 

تا نباشد خوردتان فرزند پیل

( 74)پیل هست این‌سو که اکنون می‌روید

 

پیل‌زاده مشکنید و بشنوید

( 75)پیل‌بچگان اند اندر راهتان

 

صید ایشان هست بس دل‌خواهتان

( 76)بس ضعیفند و لطیف و بس سمین

 

لیک مادر هست طالب در کمین

( 77)از پی فرزند صد فرسنگ راه

 

او بگردد در حنین و آه آه

( 78)آتش و دود آید از خرطوم او

 

الحذر زآن کودک مرحوم او

 قصّه خورندگان بچه پیل: مرحوم فروزانفر این داستان را از حلیة الأولیاء، آورده، سپس به دیگر مأخذها چون حیاة الحیوان دمیرى، نشوار المحاضره، جوامع الحکایات، رحله ابن بطوطه، و الفرج بعد الشدة ارجاع داده است. در اینجا خلاصه داستان را از ترجمه الفرج بعد الشدة (ترجمه حسین بن اسعد دهستانى) مى‏آوریم: ابراهیم خوّاص گوید: با جمعى از صوفیان در کشتى بودیم. موج دریا کشتى را بشکست و ما به ساحل افتادیم. به جایى که نمى‏دانستیم کجاست. هیچ خوردنى نداشتیم و دل بر مرگ نهادیم با یکدیگر گفتیم هر یک نذرى کنیم شاید فرجى شود. هر یک چیزى نذر کرد من گفتم نذر کردم که گوشت فیل نخورم یاران گفتند چه وقت چنین سخن است. گفتم به خدا که بر زبان من آمد و از روى هزل نگفتم که در آن حکمتى باشد. پس یاران در پى قُوتى شدند. بچه پیلى یافتند خواستند آن را بکشند و بخورند و از من خواستند با آنان موافقت کنم. گفتم همین لحظه بر زبان من رفت که گوشت پیل نخورم. چون از خوردن فارغ شدند هر کس به زیر درختى رفت. ناگهان پیلى غرّان بیامد. یاران همگى دل بر مرگ نهادند. پس یک یک آنان را بویید و از هر یک که بوى گوشت شنید زیر پا بمالید. نوبت به من رسید و من تسبیح و شهادت مى‏گفتم. فیل مرا بویید و چون بوى بچه خود در من ندید مرا برداشت و بر پشت گذاشت و به راه افتاد پنداشتم به گونه‏اى دیگرم خواهد کشت. پس شتابان رفت تا به راهى گشاده رسید. و مرا بر زمین نهاد. من از آن جا مقدار یک دو فرسنگ رفتم به شهرى رسیدم و حال خود با مردم بگفتم. گفتند از آن جا که تو مى‏گویى تا اینجا چندین روز راه است.[1]

عُور: در تداول فارسى زبانان: برهنه، لخت. لیکن در این بیت به معنى بدون خوردنى است.

تَجَوُّع: گرسنگى.

خَلا: تهى بودن شکم.

کربلا: کنایه از رنج و سختى سفر.

سَمین: فربه.

حَنین: ناله، زارى.

الحَذَر: پرهیز (بپرهیزید) مرحوم: در خور رحمت، قابل ترحم. (مبادا به آن بچه پیلان آسیب برسانید که قابل ترحم‏اند).

( 69) شاید شنیده‏اى که در هندوستان دانایى جمعى از دوستان را دید که‏. ( 70) از سفر دور و درازى رسیده و گرسنه و برهنه و بى‏برگ و نوا بودند. ( 71) مهر دانائیش بجوش آمده چون گل شکفته شده با کمال گرمى سلام کرده‏. ( 72) گفت مى‏دانم که از گرسنگى و خالى بودن معده در رنج و بلا هستید. ( 73) ولى الحذر از اینکه طمع کنید و بچه فیل بخورید. ( 74) این طرف که مى‏روید فیل هست پند مرا از جان و دل بشنوید. ( 75) در سر راهتان بچه فیل‏هائى هستند که البته مایل خواهید شد که آنها را صید کنید. ( 76) آنها بس قشنگ و چاق و لطیف هستند ولى مادرشان در کمین است‏. ( 77) او صد فرسخ عقب بچه خود با ناله و آه مى‏دود. ( 78) حذر کنید از صید بچه او که از خرطومش آتش و دود بر مى‏خیزد.

مولانا این داستان را به گروهی از مسافران به سرزمین هند نسبت می دهد ومی گوید: گروهی از مسافران به سرزمین هند رسیدند و چون گرسنه بودند، خواستند حیوانی شکار کنند. در این اثنا مردی خردمند با آنها روبه‌رو شد و از سر دل‌سوزی و راهنمایی به آنها گفت که در این مسیر، گله‏های فیل بسیار یافت می‏شود؛ مبادا هوس شکار بچه فیلی به سرتان بزند. زیرا فیل‏ها بوی فرزندان خویش را به‌خوبی تشخیص می‏دهند و اگر شما فیلی را شکار کنید، به یقین گرفتار انتقام فیلان مست خواهید شد. اما آن گروه به این اندرز گوش ندادند و القصّه . فیل در این حکایت، تمثیلی است از باری‌تعالی و فیل بچه‌گان، تمثیلی از انبیا و اولیا و انسان‌های کامل و خورندگان فیل، تمثیلی است از دنیادوستان و مخالفان انبیا و اولیا، خوردن بچهْ فیل نیز تمثیلی است از ستیزه‌جویی دشمنان و هم‌چنین تمثیلی است از دل‌بستگی‌های نفسانی و لذت‌های شهوانی دنیاگرایان.



[1] - مآخذ قصص وتمثیلات مثنوی، ص87 . وترجمه فرج بعد از شدت، ج 2، ص 940- 944


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 376 بازدید
بازدید دیروز: 436 بازدید
بازدید کل: 1405865 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]